اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
مــــذهـــبي - فــــرهنـــــگي
مقدمه
یکی از مشکلات بنیادی که به طور جدی گریبانگیر جامعه امروز ما شده است؛ کاهش انسجام اجتماعی میباشد؛ هر چند کاسته شدن انسجام، نتیجه طبیعی ایجاد فضای باز سیاسی و گشوده شدن باب انتقاد در جامعه است.
یکی از خصوصیات همه مفاهیم علوم اجتماعی و بخصوص جامعه شناسی، دیالکتیکی و چند طرفه بودن است؛ یعنی همانطور که یک مؤلفه جامعه شناختی اثر دلخواه و قابل پیشبینی را بر اجتماع میگذارد، شاید نه به آن میزان ولی حداقلی از تأثیرات ناخواسته را نه به شکل غیرقابل پیشبینی بلکه به صورت غیر قابل اجتناب به دنبال دارد. این نکته از آن جهت یادآوری میشود تا بدانیم حال که توسعه سیاسی باعث کاهش انسجام اجتماعی شده به این معنا نیست که در پیش گرفتن توسعه سیاسی اشتباه بوده؛ بلکه شاید معنای درستش این باشد که اگر به روش دیگری عمل میشد یا برای آن تأثیرات غیرقابل اجتناب هم از قبل فکری میشد یا سرعت حرکت کم گردیده بود و یا ... به این میزان وحدت و یکپارچگی جامعه دستخوش آسیب نمیگردید.
به عنوان مدخل بحث و برای اینکه به اصل موضوع این نوشته برسیم به جملهای که چندی پیش یکی از اساتید جامعهشناسی گفته بودند اشاره میکنیم. آن جمله این بود که: «آنقدر میزان انسجام اجتماعی در ایران رو به کاهش است که شاید کار به جایی برسد که فقط یک جنگ برون مرزی بتواند وحدت از دست رفته جامعه را به آن بازگرداند».
ورای اینکه آیا اساسا این تحلیل از شرایط موجود درست است یا خیر و یا اینکه مگر راه حلهای به اصطلاح مسالمتآمیز دیگری وجود ندارد به نکته موجود در این کلام توجه کنیم و آن اینکه رابطه بین جنگ یا یک دشمن بیرونی با انسجام اجتماعی رابطهای است مستقیم و بسیار قوی. البته این رابطه بسط یافته همان چیزی است که «کوزر» در بحث گروهها مطرح میکند و دیگر جامعهشناسان نیز تأیید میکنند، اینکه «دشمن مشترک باعث بالا رفتن پیوند درون گروهی میگردد». (1)
مروری بر اوضاع ایران در هنگام آغاز جنگ:
به سالهای اولیه انقلاب برگردیم و روند شکلگیری و اوجگیری جنگ ایران و عراق را بررسی کنیم میبینیم که پیش از شروع جنگ احساس تعلق خاطر مردم به یکدیگر که ناشی از فعالیتی مشترک و بزرگ (یعنی همان انقلاب) بود، احساس رضایت خاطری عمیق ناشی از شکستن بتی به بزرگی سلطنت و به عمر 2500 سال، هدف مشترک تثبیت نظام جمهوری اسلامی و از آنها مهمتر رهبری مدبرانه و کاریزماتیک حضرت امام (ره) عوامل مهمی بودند که به اضافه یکسری عوامل دست چندم دیگر جامعه ایران را به انسجامی بینظیر رسانده بودند.
در همان سالها بود که حرکات خزنده و پراکنده منافقین سایههای یک دشمن مشترک جدید را آشکار میکرد. بالطبع یکسری فعالیتها نیز در راستای مقابله با این مخاطرات صورت میگرفت که نتیجه مستقیم آنها باز هم افزایش وحدت و انسجام میان مردم بود، به عنوان مثال گشتهای شبانه آنقدر پیوند همسایهها را بالا برده بود که "محله" یکی از واحدهای بارز اجتماعی آن روز ایران به شمار میآید.
وقتی از منظر فوق به جامعه آن سالها نگریسته میشود باید به تصمیم حمله عراق به ایران به دید سخره نگاه کرد. ولی فراموش نکنیم که این نگاه از درون و یک طرفه بود. اگر به دنبال فهرست خصوصیات ایران پایان دهه پنجاه چند مؤلفه دیگر را هم اضافه کنیم، شاید مدل ما کامل تر شود. باید بدانیم طراحان و محرکان حمله عراق به ایران بیشک واقعیتهای امیدوار کنندهای از جامعه آن روز ایران برای خود یافته بودند (و همانطور که آشکار است تقریبا آنها هیچ وقت بدون مطالعه قبلی دست به کاری به این بزرگی نمیزنند). از جمله شاید بتوان مهم ترین آنها را اینگونه فهرست کرد:
ـ عدم تصفیه و پاکسازی کامل ارتش ایران
ـ رئیسجمهوری بنیصدر بر کشور و اختلافات آشکار او با سایر مسوولان درجه یک نظام
ـ نداشتن سازماندهی کامل نیروهای انتظامی، ژاندارمریها و مرزبانیها
ـ نبودن هیچگونه حامی قدرتمند خارجی برای جمهوری اسلامی
ـ چندگانگی هنجاری ناشی از قطعی بودن ارزشهای قبل و بعد از انقلاب که شاید حتی از دور یک "آنومی" به نظر میرسید.
با لحاظ این شرایط بود که طراحی جنگ علیه ایران انجام شد. این هجوم به سبک جنگهای ضربتی و غافلگیر کننده طراحی شد و با این تصور که چند روزه به پایان خواهد رسید. (مثل جنگ اعراب با اسرائیل که شش روزه خاتمه یافت) در این مدل جنگها تا حریف مدافع بخواهد حتی نیروهای بالفعل خود را در موضع مورد تهاجم، آرایش و استقرار دهد کار از کار گذشته است.
«هنری کیسینجر» در تاریخ 7/6/59 پیشبینی کرده بود عراق در یک جنگ ده روزه میتواند بر جمهوری اسلامی پیروز شود. (2) همان روز بختیار که شناخت بیشتری از بقیه مردم ایران داشت «سقوط نظام جمهوری اسلامی را ظرف چند ماه محقق دانست» و صدام در روز اول جنگ گفته بود که «هفت روز دیگر به تهران خواهیم رسید».
اما چرا معادلات به هم ریخت؟ و این طراحی غلط از آب در آمد؟ و جنگ چند روزه هشت سال به طول انجامید؟ پاسخ در انسجام اجتماعی مردم ایران خلاصه میشود که ما آن را به عنوان علت دوم که در میان مدت و بلند مدت مانع از تحقق برنامههای دشمن شد بررسی میکنیم؛ ولی پیش از آن لازم است علت اول را که تا زمان بالفعل شدن یکپارچگی مردم ایران مؤثر واقع شد، مد نظر قرار دهیم.
1ـ مقاومتهای محلی و نیروی هوایی:
در خوششبینانهترین شرایط حداقل چند روز زمان لازم است تا ارتش و مردم یک کشور به صحنه رویارویی غافلگیرانه با دشمن متجاوز بیایند. دفاع از ایران و تلاش برای نگهداشتن موازنه قدرت تا آن زمان بوسیله مقاومت بالای نیروهای محلی و خدمات فراموش نشدنی نیروی هوایی ارتش انجام شد.
1ـ1ـ مقاومتهای محلی:
مرزنشینان غیور ایران که هنوز شور انقلاب را در سر داشتند و به علت تجربه سالها ناامنی در مرزها عموما مسلح نیز بودند، به شکلی کاملا جدی و مؤثر با همه توان به مقاومت برخاستند. نیروی زمینی ارتش عراق که از پیش آماده شده بود برای اینکه از شهرهای بیدفاع یکی پس از دیگری به سمت مرکز کشور پیشروی کند در اولین گام ورود به کشور با مقاومتی غیرقابل تصور روبرو گردید که دو نتیجه دربرداشت: اولا شور نظامی و انرژی بالفعل ناشی از سبک پنداشتن کارزار پیش رو را تا حدود زیادی کاهش داد. ثانیا باعت شد از همان ابتدای امر به علت عقب افتادن ارتش از برنامه زمانی از پیش تعیین شده در کنار ورود عنصر ترس و احتیاط در پیشرویهای بعدی، حرکت هجومی ارتش عراق در خاک ایران بسیار کندتر شود.
2ـ1ـ نیروی هوایی:
تیزپروازان ارتش جمهوری اسلامی که پیش از انقلاب یعنی در 19 بهمن 57 با امام خویش بیعت کرده بودند باز هم اولین نیروهای نظامی بودند که عملا وارد جنگ شدند. در همان چند روز این نیرو طی دو مرحله مأموریت خود را به انجام رساند. مرحله اول با مانورهای پیاپی بر آسمان عراق و همچنین پخش اعلامیههای امام (ره) خطاب به مردم و ارتش عراق اجرا شد. اثر روانی این عملیاتها بسیار بالا بود؛ زیرا اولا خود این هجوم گسترده که بنا به نقل منبع رسمی عراق «با 101 فروند هواپیما» (3) صورت گرفت تأثیرگذار و ترسآور بود ـ اگر مردم عراق تصور میکردند این تعداد هواپیما به قصد بمباران بیایند، چه خواهد شد؟ تصور کنیم چه وحشت عمومی آنها را فرا میگرفت ـ و ثانیا اثر پیامهای امام به مردم و ارتش عراق که در بخش بعد به شکلی مبسوط بررسی خواهد شد انکار ناشدنی است.
مرحله دوم بمباران مواضع نظامی و صنعتی و تأسیسات زیربنایی عراق بود. زمانی که بر ایران حجت تمام شد که وارد جنگی تمام عیار شده است در همان هفته اول خلبانان غیور ارتش اسلام با عملیات و پروازهای تهاجمی خود از یک طرف باعث شدند عراق مجبور شود بخشی از توان خود را از حمله کاسته متمرکز در دفاع نماید و از طرف دیگر از نظر سیاسی و اعتبار بینالمللی ضرباتی را به عراق وارد کردند. به عنوان مثال عراق به علت تسلط ایران بر خلیج فارس رسما در تاریخ 4/7/59 صادرات نفت خود از طریق این دریا را قطع کرد و تنها به خط لوله انتقال نفت از طریق ترکیه اتکا نمود ولی در روز 6/7/59 یعنی دو روز بعد، پس از اینکه وزیر امور خارجه عراق گفت: «نگرانیم حملات هوایی ایران به تأسیسات نفتی در توانایی عراق در جنگیدن وقفه ایجاد کند» آن خط لوله هم مورد اصابت قرار گرفت و از وجهه بینالمللی عراق بسیار کاست به طوری که رادیو لندن گفت: «اگر شش روز پیش صدام فکر میکرد فرصت مناسبی برای تحقیر ایران پیدا کرده امروز باید در این فکر تجدید نظر کند» و کار به جایی رسید که در هفتمین روز جنگ صدام خواستار آتشبس فوری شد.
همین چند روز فرصت کفایت میکرد تا مردم ایران که هنوز مدت زیادی نبود از صحنه پیکار خارج نشده بودند وارد عرصه مبارزهای دیگر شوند.
2ـ انسجام اجتماعی:
تصمیم به شروع جنگ برای رهبران یک جامعه بسیار دشوار است؛ چه زمانی که خود متجاوز باشند و چه زمانی که به خاطر مواضع هیأت حاکمه مورد تجاوز قرار گیرند. تصور ورود به یک جنگ تمام عیار و تن دادن به تبعات آن در دنیای امروز بسیار دور از ذهن است. به قول «گاستن بوتول» مشهورترین جامعهشناس جنگ آیا «چه میشود برای رهبران و رهبری شوندگان مسلم میگردد که توسل به کشتار دسته جمعی مانند حجتی بی چون و چرا ناپذیر غیر قابل اجتناب مینماید» (4).
هر چه هست واقعا باید حجت تمام شود همان چیزی که از ابتدا تا روز آخر جنگ هم سیره امام (ره) بر آن بود. اما وقتی واقعا بنابر جنگ شود مسأله متقاعد کردن مردم و وحدت آنها حول هدفی به این بحث برانگیزی مسأله بسیار مهمی است. در این بخش میپردازیم به اینکه مردم ایران چگونه برای جنگی غافلگیرانه، منسجم شدند و از همه چیز خویش گذشتند این بخش را با دو سر فصل بررسی میکنیم: تأثیر فضای تبلیغاتی آنها سالها و دیگر تأثیر امام بر انسجام مردمی.
1ـ2ـ تأثیر فضای تبلیغاتی بر انسجام اجتماعی:
حمله عراق به ایران به غیر از آنکه ناجوانمردانه تلقی میشد با توجه به اخبار منتشره در آن روزها سایه آمریکا بر سر صدام را آشکار میساخت.
امیدواری کارتر به منجر شدن جنگ به آزادی گروگانها در یکم مهرماه 59 و اعلام گنجاندن موضوع احتیاجات نظامی ایران در مذاکره برای آزادی آنها در پنجم مهر ماه و همچنین موضع ریگان نامزد ریاست جمهوری آن کشور در همان روز که جنگ ایران و عراق را از نتایج سیاست دولت کارتر ارزیابی کرد از جمله شاخصهای اخبار آن روزها بود که رد پای آمریکا را آشکار میکرد.
آریانا فرمانده ارتش شاهنشاهی نیز در چهارم مهر ماه 59 با انتشار پیامی خود را فرمانده ارتش آزادیبخش ایران ناامید و از سربازان خواست رژیم ایران را سرنگون کنند. این اخبار یکی پس از دیگری بر خشم ایران انقلابی میافزود. مردم در پس این جنگ دشمنان شکست خورده دیروز را میدیدند؛ بنابراین دفاع از کشور در این شرایط یک ارزش شد و بالطبع پس از یک مدت کوتاهی هنجار و همچنین «از آنجا که اگر دشمنی بنیان مذهبی داشته باشد موجب انسجام و استحکام مضاعف میگردد. (5) باز هم وحدت درونی نظام در این رویارویی بیشتر شد. آن روزها جبهه رفتن هنجاری شد فوق همه هنجارها و ارزش که به سایر ارزشهای جامعه پهلو میزد. امام نیز از این روند حمایت میکردند. به عنوان مثال وقتی جوانی موضوع مخالفت والدینش با رفتن به جبهه را استفتاء کرد، امام جبهه را در صورت نیاز نیرو، ارجح دانستند. امام (ره) کشتهها را شهید نامیدند و شهید را پیروز مطلق؛ بنابراین طولی نکشید که جنگ، آنقدر در نظر مردم تقدیس گردید که شعار جنگ جنگ تا پیروزی به شعار «جنگ جنگ تا رفع فتنه در زمین» تبدیل شد.
با این مرور اجمالی متوجه میشویم که فضای جنگ در مدت کوتاهی باعث شد که انسجام احتمالی فوقالعادهای بر کشور حاکم شود. اما از این پس دیگر انسجام اجتماعی و وحدت و یکپارچگی مردم است که علت بقیه جنگ محسوب میگردد. زیرا ایران در اثر تحریمهای بخصوص تسلیحاتی و نظامی عمده توانش به نیروهای مردمی حاضر در جنگ بود نه امکانات فوقالعاده نظامی مانند عراق.
بنیصدر که این موضوع را درک نکرده بود پس از آنکه در سه عملیات طراحی شده به سبک ارتشهای منظم دنیا سه شکست سنگین و متوالی را پذیرفت به سرعت از این دفاع ناامید گرددی و پس از چندی از فعالیت نظامی به فعالیت سیاسی روی آورد. در خوش بینانهترین تحلیل او که مخالفت غرب با امام و افکار ایران انقلابی را علت موجبه جنگ میدانست، در صدد برآمد با کودتا علیه امام و به دست گرفتن کنترل ایران با زد و بند سیاسی جنگ را تمام کند.
دنیای غرب نیز روز به روز با فرماندهی بنیصدر بر کل قوای نظامی ایران، به پایان خوش امیدوارتر میگردید ولی با توجه به رأی بالای بنیصدر در انتخاب شدنش تصور نمیکرد روزی از این مقام بر کنار شود. تعلل امام در عزل بنیصدر از دیگر نقاط درخشان رهبری آن بزرگوار است؛ با اینکه هر روز از سوی مسؤولان درجه یک نظام گزارشهای کار بنیصدر و گلایهها به امام ارایه میشد، ولی امام اقدامی نمیکردند مگر نصیحتهای معمولی. کار به جایی رسید که حتی اسوه صبر ایران یعنی شهید بهشتی موضوع را در نامهای با عنوان «النصیحة لائمه المسلمین» به عرض امام رساندند. امام صبر کردند تا بنیصدر خودش با دستان خودش شرایط را آماده نماید، همه پلهای پشت سرش را خراب کند، حوادثی مثل چهاردهم اسفند را بوجود آورد و بعد او را عزل کردند تا در توده مردم کوچکترین شبهه ای در این رابطه بوجود نیاید. امام آن روز میدانستند که ارزش وحدت و یکپارچگی مردم آنقدر زیاد است که تعجیل در این کار ممکن است به اختلافات داخلی انجامد و به قیمت تغییر سرنوشت جنگ تمام شود. امام به درستی دریافته بودند که کوچکترین اختلاف دامنگیر جنگ نیز خواهد شد؛ بنابراین روز به روز بر حفظ و افزایش وحدت مردم و انسجام اجتماعی تأکید میکردند. بنابراین میان دو مفهوم انسجام اجتماعی و جنگ در ایران یک رابطه دو طرفه با یک دور بوجود آمد و هر روز یکی دیگری را تقویت میکرد.
انسجام اجتماعی جنگ
همین رابطه بود که باعث شد مردم ایران بدون اینکه زوری را بالای سرخود احساس کنند، هشت سال پا به پای امام خویش جنگ را ادامه دادند و کار را به جایی راساندند که در زمان پذیرش قطعنامه مسأله ختم جنگ و قبولاندن آن برای مردم از مشکلات بود و طبق این نظر اختلافات سالهای بعد هم ناشی از اتمام جنگ بود.
2ـ2ـ تأثیر رهبری امام (ره) بر انسجام اجتماعی:
از آنجا که نقش امام در هدایت و کنترل وحدت عمومی کشور در دوران جنگ بسی بیشتر و عمیقتر از اندک اشارههای بخشی قبل است و به این علت که این نقش از نظر ایجاد انسجام میان مردم و ارتش ایران، جلوگیری از بوجود آمدن فضای رعب و وحشت و همچنین دستکاری از ارتش و نظام اجتماعی عراق بسیار پیچیده میباشد مواضع، دستورات و بیانات امام در این موضوع را با نقل عین مضامین کلام ایشان و با تکیه بر مخاطبین آن بزرگوار در 5 سطح بررسی میکنیم:
1ـ2ـ2ـ امام و رسانهها:
از همان اولین ساعات جنگ امام به این موضوع توجه کردند که اگر بنا باشد مردم ایران منسجم شوند و به یک منبع قدرت اطمینان کرده و فرمانبرداری نمایند، در درجه اول باید تعلق خاطری عمیق نسبت به آن داشته باشند؛ به همین علت در اولین فرمانی که در روز 1/7/59 با سر تیتر ابلاغ میگردد، همه راههای مخاطرهآمیز برای وحدت جامعه و ایجاد فضای تشویش و اضطراب را دستور میدهند که مسدود شود.
ـ رادیو و تلویزیون موظفند اخباری را نقل کنند که صد در صد صحت آن ثابت میباشد و برای عدم اضطراب و تشویش اذهان اخبار را از منابع غیر موثق نقل ننمایند. (6)
ـ روزنامهها در وضع فعلی موظفند از نشر مقالات و اخباری که قوای مسلح را تضعیف میکند جدا خودداری کنند. امروز تضعیف قوا عقلا و شرعا حرام و کمک به ضد انقلاب است. (7)
تحریم تضعیف قوا به عنوان یک حکم از جانب مقام مرجعیت ایشان، دادن پشتوانه مذهبی به لزوم آرام نگه داشتن فضای عمومی جامعه میباشد، امام با استفاده از همه توان (رهبری + مرجعیت) و با توجه ارزش بالای مذهب در آن سالها میان مردم ایران زمینههای اجرای این دستور را عملیتر میگردانند.
2ـ2ـ2ـ امام و مردم ایران:
ایشان مردم ایران را در دو مرحله برای جنگ آماده کردند:
الف) در مرحله اول حضرت امام در بیاناتی که به مناسبت آغاز سال تحصیلی روز 31 شهریور 59 ایراد فرمودند اقدام به عادی سازی فضا کردند؛ زیرا اولا هنوز مشخص نبود که قرار است ما به عنوان طرف دوم عملا وارد این جنگ شویم و همانطور که قبلا اشاره شد اصل ورود به جنگ خود تصمیمی بسیار دشوار است. ثانیا اینکه اگر قرار میشد که عملا درگیر جنگ شویم مردم باید احساس امنیت میکردند، نباید وحشتی از دشمن به خود راه میدادند و با اعتماد به نفس وارد میدان میشدند. در همین راستا بود که امام اول اقدام به عادی سازی جنگ کردند و اینکه اصلا اتفاقی نیفتاده است:
ـ «شما خیال نکنید این یک چیزی است ... من هر دو جنگ [جهانی] یادم هست یک مقدارش هم نصیب ایران شده»(8)
ـ «یک دزدی آمده و سنگی انداخته و فرار کرده»(9)
ـ «گمان نکنید ملت ایران که ارتش نمیتواند جلوی اینها را بگیرد»(10)
این جمله آخر اما در عین حال که به مردم اطمینان دفاع از کشور را میدهد به صورت غیر مستقیم برای ارتش هم احساس تکلیف ایجاد میکند. بعد هم با شرح «دیوانگی» صدام و جنایات او علیه اسلام و علمای شیعی و همچنین حمایت آمریکا از احساسات مذهبی و ضد استکباری را بیشتر تحریک مینمایند.
ب) مرحله دوم: در تاریخ 1/7/59 حضرت امام (ره) پیامی 7 بندی ابلاغ کردند که چند بند آن در بخش رسانه آمد. در این مرحله که با صدور این پیام آغاز میشود ایشان خطاب به ملت ایران هر نوع شایعه سازی را ممنوع کرده و ضمن تأکید بر وحدت همگان دست برداشتن از مخالفتها را بر همه تکلیف شرعی کردند. (باز هم دادن پشتوانه مذهبی به دستورات)
ـ اکیدا همه قشرهای ملت موظف شرعی هستند دست از مخالفتهای جزئی بردارند. (11)
ـ مردم ایران موظف هستند شایعه سازان را به دادگاههای انقلاب معرفی و با نیروهای انتظامی همکاری نمایند.(12)
نتیجه دستورات این است که مردم با دادگاههای انقلاب و نیروهای انتظامی احساس «ما» یعنی یکی بودن میکنند
و همچنین احساس میکنند آن کسی که شایعه ساز میکند از مردم نیست یا به عبارت دیگر خودی نمیباشد. بعد از این فرامین هم امام تقویت روحیه مردم را قطع نکردند و در روز 3/7/59 پس از مانور هوایی ارتش در تهران پیامی صادر کردند و در آن فرمودند:
اظهار نگرانی کردند... مسئلهای نبوده ... ما قدرتمند هستیم یک مانور هوایی بوده است برای امتحان در صورتی که از قراری که اطلاع دادند الان بغداد مشغول به تفنگ اندازی و انفجارات است. (13)
در همین زمان رادیو صدای بغداد برای اندک مخاطبان خود پیام میداد که «به قیام ارتش بپیوندند (1/7/59) برای نجات ایران به ارتش کمک کنید (2/7/59)، پاسداران و کمیته ها و آخوندها را شناسایی کنید تا در دادگاه خلقی محاکمه (2و3/7/59) ، و بعد هم شایعه فوت امام را پخش میکند (4/7/59)». (14)
ایشان نیز که از کوچکترین نکات در آن روزها نمی گذشتند در 5/7/59 طی یک سخنرانی فرمودند.
شنیدم امروز شایعه مرگ فلانی شده ... شما باید دعا کنید خدا بمیرد. خدا هست من کی هستم... ملت ما خدا دارد... آرزوی شهادت میکند دیگر خوف ندارد پس پیروز است ان شاء الله (15)
بدنیوسیله نه تنها نقشه آنها را نقش بر آب میکند بلکه از آن هم استفاده کرده و اتکای مردم را از خودشان فراتر میبرند و به خدا که قدرتی لایزال است مردم را اطمینان میدهند و به پیروزی نهایی.
3-2-2- امام و ارتش ایران:
حضرت امام ارتش را در سه مرحله برای جنگ مهیا کردند:
الف) مرحله اول: از آنجا که اساسا با ارتش مشغول به جنگ فقط بر اساس قواعد نظامی و به شکل دستوری و سلسله مراتبی باید سخن گفت، در مرحله اول امام در ضمن پیام های خود خطاب به ملت به شکل غیر مستقیم ارتش را آگاهی دادند و آنها را نسبت به تکلیفی که بر دوش دارند متذکر شدند که شاهد مثال آن در بخش قبل آمد.
ب) مرحله دوم: در ابتدای امر لازم بود که چون امکان داشت هنوز شبهه شاهنشاهی بودن افرادی از ارتش در اذهان وجود داشته باشد سلسله مراتب موجود تثبیت شود و اینکه خارج از آن کسی لغو دستور یا خود سری نکند و این لازمه انجام کار نظامی است. امام که بر همه امور اشراف کامل داشتند این موضوع را هم آگاهانه درک کردند و در دستورات همان ابلاغیه 7 مادهای سلسله مراتب را به شکل زیر مشروعیت بخشید.
- باید اطلاعات از شورای فرماندهی بدون کوچکترین تخلف انجام گیرد و متخلفین با سرعت و قاطعیت تعیین و مجازات شوند.(16)
باید اشخاص و مقامات غیر مسؤول از دخالت در امر فرماندهی خودداری کنند و فرماندهی کل قوا به نمایندگی از این جانب و شورای فرماندهی مسوول امور جنگی هستند. (17)
میدانیم زمانی که نیروها درگیر جنگ هستند همه چیز نامنظم میشود مثلا تشکیل دادگاههای صحرایی خارج از چهارچوب اداری برای کور کردن چشم فتنه در اولین نقطه بروز آن. در آن روزها ترس این بود که با استفاده از فضای موجود، یکسری افراد تصفیه حساب باقی مانده از انقلاب را انجام دهند یا نادانسته در اثر شور انقلاب و جنگ شخصی با اتکای به نظر شخصی، دست به اقدامی خلاف مصالح بزنند. حضرت امام برای اینکه امکان هر گونه سوء استفاده از شرایط را از بین ببرند طی فرمانی حکیمانه فرمودند:
در شرایط فعلی اقدام دادگاه های ارتش در اموری که شورای فرماندهی صلاح نمی داند بدون اطلاع اینجانب ممنوع اعلام میگردد.(18) و در پایان برای برخورد قاطع با فضای ارعاب و وحشت نیروهای انتظامی را به شکلی قانونمند مکلف مینمایند که:
- نیروهای انتظامی موظف هستند کسانی را که دست به شایعه سازی میزنند از هر قشر و گروهی که باشند فورا دستگیر و به دادگاه های انقلاب تسلیم و دادگاه های مذکور آنان را در حد ضد انقلابیون مجازات نمایند (19)
ب) مرحله سوم: همه جانبه نگری امام باعث شد که نگذارند ارتشی که برای جنگی با این پیش زمینهها اعزام میشود بدون توشه اعتقادی و اخلاقی رهسپار شوند. مسلما ارتشی که احساس یاری خداوند را در وجود داشته باشد بسیار مطمئن تر و منسجم تر میجنگد. با تقدیس دوباه شهادت، این احساس را تقویت کردند که اگر حتی کسی کشته شود هم تازه به جاودانگی رسیده. تصور کنیم ارتشی که هر کشته آن روحیه همرزمانش را تضعیف میکند و در مقابل، ارتشی که امام ساخته بود و هر کشته آن انتخاب شده ای از جانب خدا تلقی میگشت و علتی برای همبستگی بیشتر همرزمانش اصلا این دو مدل قابل مقایسه نیستند.
ایشان دربیانات 5/7/59 خود درخطاب به ارتش این بار در مقام یک مرشد مذهبی و اخلاقی به یک فرمانده نظامی به نقل واقعه تاریخی پیروزی سپاه 60 نفری اسلام به فرماندهی خالد بن ولید بر ارتش 60 هزار نفری کفر پرداختند و اینکه خداوند بی حد وحصر یاری میکند و بعد اشاره کردند به تقابل با ارتش شاه و کمکی که از عیب به ما میرسید که باعث شد در مقابل همه دنیا ایستادیم و اینکه این جنگ دیگر چیزی نیست و نباید ارتش ما را با دیگر ارتش ها مقایسه کرد. آنها برای چه میجنگد و قوای مسلح مابرای چه؟ گفتند کدام عاقل برای صدام جان خویش را میدهد، ولی ارتش ما جان میدهد برای رفتن در جوار رحمت الهی و در پایان هم فرمودند اگر بکشید به بهشت میروید (20)
4-2-2- امام و ملت عراق:
امام ملت عراق را به دو شکل مورد خطاب قرار دادند:
الف) شکل اول: امام میدانستند که باید به طرف مقابل جنگ در اولین مرحله قدرت نمایی کرد چه در عمل و چه در کلام. بخش عملی آن که قبلا ذکر شد توسط نیروی هوایی به اجرا در آمد. ایشان به عنوان رهبری کشور طرف جنگ برای نشان دادن اقتدار ایران به ملت عراق و ایجاد ترس در آنها از دشمنشان در پایانیترین بخش بیانات 31/6/59 (یعنی هنوز بر مبنای غیر قطعی بودند جنگ بودند) فرمودند:
«اگر چنانچه خدای نخواسته دامنه پیدا کرد این کارهای صدام و ارباب های او، تکلیف ملت ایران را تعیین خواهم کرد و امیدوارم به آنجا نرسد و اگر برسد دیگر بغدادی باقی نخواهد ماند».(21)
در این بیان ضمن توجه به ایجاد ترس در حریف، جنگ را از ناحیه صدام و ارباب هایش به تصویر میکشند که این از یک طرف جدا کردن حساب مردم از جنگ است و از طرف دیگر تذکر این نکته که صدام آنها را درگیر جنگی کرده که هیچ ارتباطی یا نفعی برای آنها ندارد.
ب) شکل دوم: پس از بیان مواضع فوق از موضع قدرت حضرت امام با لحنی نرم و توام با رافت ضمن بیان بی ارتباطی جنگ با مردم عراق صدام را قربانی کننده کشور و مردمش به پای صهیونیزم معرفی میکنند. دشمنی دیرینه اسلام با صهیونیزم، شیعی بودن اکثریت مردم عراق و جایگاه مرجعیت امام، عواملی هستند که قدرت نفوذ این بیانات را افزایش میدهد:
- «رگز این جنگ به ملت عراق که برادر ما هستند مربوط نیست».
- «ما میدانید که صدام و رفقای کافر او تابع میشل عفلق ملحد و نوکر چشم بسته صهیونیسم و امپریالیسم هستند. شما میدانید که جنگ بین اسلام و کفر است».(23)
- «کلیف شرعی شماست که به ضدیت و کارشکنی برآیید».
ـ «از دادن مالیات و پول آب و برق خودداری کنید».
ـ «مثل ما انقلاب کنید».
اگر تصور کنیم جامعهای را که پیام یک مرجع مذهبی را که هم اکنون به عنوان دشمن حکومتشان محسوب میشود (حاوی مضامین فوق که حکومت کشورشان را نامشروع معرفی میکند) در سطحی وسیع آنهم بوسیله هواپیما (داخل شدن عامل ترس) دریافت میکند به میزان اضطراب و تشویش اذهان مردم آن جامعه پی خواهیم برد.
5-2-2- امام و ارتش عراق:
سخن گفتن با ارتش دشمن از سخن گفتن با مردم آن سخت تر است و زیرکی خاصی میخواهد؛ زیرا به راحتی میتوان حساب مردم را از حکومت جدا کرد ولی ارتش که بازوی نظامی حاکمیت محسوب میشود را چگونه میتوان مبرای از جنگ کرد؟ کلام باید طوری باشد که علاوه بر ایجاد ترس و وحشت در نیروهای نظامی مقابل نه تنها آنها را به تلاش بیشتر در راه اهدافشان تحریکی نکند، بلکه نسبت به دستوراتی که میگیرد و آرمان هایی که دنبال میکند بی اعتقادش نماید و حضرت امام این کار رانیز کردند. ایشان با درایت خاصی همه عراقی های عضو ارتش صدام را از او تبرئه کردند با بیان اینکه گویا یکسری را صدام از اسرائیل آورده (در این شرایط یک عراقی عضو ارتش میتواند با خودش فکر کند که همپا و دوشادوش اسرائیلیها به جنگ برادران دینی خود رفته) و بعد هم ضمن اعلام دوباره قدرت ایران باب توبه را باز و آغوش ایرانیان را برای آمدن آنها گشوده تصویر کردند.
- «آنهایی که از اسرائیل آوردهاند من اطلاعی ندارم و با آنها کاری نداریم» (27)
- «برداران ایرانی شما اکنون در حال آماده باش هستند ... لازم باشد مخالفین اسلام را سرکوب میکنند» (28)
- «اینجا میگویند که وقتی خون خودمان را دادیم خدا در بهشت مقامات علّیه از اینجا بهتر میدهد، شما برای چه؟» (29)
- «تا وقت باقی است توبه کنید ... برگردید... به لشکر اسلامی... برای دنیا وآخرتتان این صلاحتان است... اگر میتوایند بکشید اینها را... اگر نه اعراض کنید... کشور ایران خانه خود شماست ما در اینجا از شما هم پذیرایی میکنیم» (30)
این بیانات حکیمانه بود که باعث میشد در خبرهای فراوان بشنویم و بخوانیم که گروه های متحد از ارتش عراق خود را تسلیم سپاه اسلام میکنند. آری تسلیم شدن افسران ارتش عراق به بسیجیان کم سن و سال ایرانی اسطوره نبود و ناشی از ضعف قوای آن ها هم نبود که امروزه این واقعیات را به مسخره میگیرند، علت همین سستی عقیده و قرار گرفتن بر سر دو گانگی ارزشی دنیا و آخرت بود.
جمعبندی بحث تاثیر حضرت امام بر انسجام اجتماعی:
به راستی اگر درایت این رهبری پیامبرگونه، آن روزها همراه انقلاب ما نبود آنگونه مقاومتی نیز هیچگاه شکل نمی گرفت. آنقدر این بیانات مؤثر واقع شد که آن روزها همه قشرهای اجتماعی مردم ایران حول محور جنگ منسجم شدند.
به عنوان شاخصهای حمایت از امام و وحدت ملی حول محور جنگ میتوان به چند پیام حمایت از امام در همان هفته اول جنگ اشاره کرد:
تلگرام حمایت علمای تبریز؛ تبریز آن سال ها به عنوان پایگاه قویترین مخالف مذهبی نظام (آیتالله شریعتمداری) تلقی میشد. با تلگرام حمایت مشایخ اهل سنت که مبین اعتقاد همه افراد جامعه بود نه فقط مقلدان امام و همین طور تلگرام پیشتیبانی آیتالله مرعشی نجفی به عنوان مرجعی بزرگ که تاییدی بود بر مواضع مذهبی و فتاوای مقام ولایت از انسجام در جبههها و ایثارگریهای رزمندگان نسبت به هم آن قدر شنیده ایم که بیانش تکرار مکررات است؛ اما برای تبرک این کلام در آخرین بخش چند نمونه جالب را ذکر مینماییم:
«رزمندهای بسیجی برای آمدن خارج از نوبت به جبهه مبلغی پول (البته به عنوان کمک به جبهه به میزان 50 هزار ریال) پرداخت میکند در حالی که فرمانده اسیر عراقی عنوان میکرد برای اینکه ما را به فاو نبرند گوسفند نذر میکردیم». (31)
«در عملیاتی وقتی قرار میشود برای باز کردن معبری در عرض میدان امتدادی نیرو پشت سر هم بخوابند و بقیه با تجهیزات از روی بدن آنها عبور کنند رزمندهها لباس اضافه میپوشیدند که چاق تر نمایان شوند و پا بلندی میکنند تا قد بلندتر». (32)
نتیجه مستقیم پیوند زدن مذهب با جنگ حضور هزاران طلبه در میدان جنگ بود که یکی از روحیهبخشترین عوامل در جبهه محسوب میشود. کارشناسان نظامی معتقدند که «سه چهارم قوای واحدهای عملیاتی را روحیه تشکیل میداده و این روحیه بالا در اثر تبلیغ و ارشاد روحانیون است. از آغاز جنگ تاکنون (سال 66 لحظه نوشتن گزارش) بیش از 72 هزار روحانی از سراسر ایران به جبههها اعزام شدهاند». (33)
آری اینگونه بود جنگی که با خیال 7 روز شروع شد و با واقعیت 8 سال به پایان رسید؛ به پایانی که به فرموده امام: «امروز خدا اینگونه خواسته و دیروز آنگونه خواسته بود».(34)
چگونگی رضایت دادن رزمندگان اسلام و مردم به پذیرش قطعنامه، نگاه کاملا مثبت به 8 سال جنگ و بی ثمر ندانستن آن در سال 67 تحت رهبری های پیامبر گونه امام (ره) خود بحث مفصلی است که مجالی فراخ و مجزا میطلبد.
پاروقیها:
1ـ فرامرز رفیعپور، توسعه و تضاد، صفحه 145
2ـ کلیه اخبار و اطلاعاتی که از این پس بدون ذکر مأخذ میآید برگرفته از کتابچه «گزارشی کوتاه» تهیه شده در مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه میباشد که برای زیاد نشدن ارجاعات از ذکر آنها خودداری میشود. البته اخبار و اطلاعاتی که از جای دیگر گرفته شده باشد در پاروقیها میآید.
3ـ نگاهی به هشت سال جنگ تبلیغاتی کار گروه علوم انسانی دفتر مرکزی جهاد دانشگاهی، ص 33
4ـ گاستن بوتول، تتبعی در ستیزه شناسی، ص 59
5ـ فرامرز رفیعپور، توسعه وتضاد، ص 139
6و7 ـ صحیفه نور جلد 13 ص 94
8و9ـ صحیفه نور جلد 13 ص 91
10ـ صحیفه نور جلد 13 ص 90
11و12 ـ صحیفه نور جلد 13 ص 94
13ـ صحیفه نور جلد 13 ص 96
14ـ نگاهی به هشت سال جنگ تبلیغاتی ص 26ـ31
15ـ صحیفه نور جلد 13 ص 102
16و17و18و19ـ صحیفه نور جلد 13 صفحه 94
20ـ صحیفه نور جلد 13 ص 100ـ101
21ـ صحیفه نور جلد 13 ص 93
22ـ صحیفه نور جلد 13 س 92
23و24و25 ـ صحیفه نور جلد 13 ص 95
26ـ صحیفه نور جلد 13 ص 104
27ـ صحیفه نور جلد 13 ص 102
28ـ صحیفه نور جلد 13 ص 95
29و30ـ صحیفه نور جلد 13 ص 103
31ـ تلاقی نهضت و بنیاد در دفاع مقدس ـ سید مهدی آقاپور ـ نشر جهاد دانشگاهی ص 128ـ129
32ـ از خاطرات شفاهی دوستان
33ـ ویژهنامه اطلاعات جنگ ضمیمه روزنامه اطلاعات 24 آبان 1366
34ـ صحیفه نور جلد 20 ص 239
محسن جلالی فراهانی
یکی از مشکلات بنیادی که به طور جدی گریبانگیر جامعه امروز ما شده است؛ کاهش انسجام اجتماعی میباشد؛ هر چند کاسته شدن انسجام، نتیجه طبیعی ایجاد فضای باز سیاسی و گشوده شدن باب انتقاد در جامعه است.
یکی از خصوصیات همه مفاهیم علوم اجتماعی و بخصوص جامعه شناسی، دیالکتیکی و چند طرفه بودن است؛ یعنی همانطور که یک مؤلفه جامعه شناختی اثر دلخواه و قابل پیشبینی را بر اجتماع میگذارد، شاید نه به آن میزان ولی حداقلی از تأثیرات ناخواسته را نه به شکل غیرقابل پیشبینی بلکه به صورت غیر قابل اجتناب به دنبال دارد. این نکته از آن جهت یادآوری میشود تا بدانیم حال که توسعه سیاسی باعث کاهش انسجام اجتماعی شده به این معنا نیست که در پیش گرفتن توسعه سیاسی اشتباه بوده؛ بلکه شاید معنای درستش این باشد که اگر به روش دیگری عمل میشد یا برای آن تأثیرات غیرقابل اجتناب هم از قبل فکری میشد یا سرعت حرکت کم گردیده بود و یا ... به این میزان وحدت و یکپارچگی جامعه دستخوش آسیب نمیگردید.
به عنوان مدخل بحث و برای اینکه به اصل موضوع این نوشته برسیم به جملهای که چندی پیش یکی از اساتید جامعهشناسی گفته بودند اشاره میکنیم. آن جمله این بود که: «آنقدر میزان انسجام اجتماعی در ایران رو به کاهش است که شاید کار به جایی برسد که فقط یک جنگ برون مرزی بتواند وحدت از دست رفته جامعه را به آن بازگرداند».
ورای اینکه آیا اساسا این تحلیل از شرایط موجود درست است یا خیر و یا اینکه مگر راه حلهای به اصطلاح مسالمتآمیز دیگری وجود ندارد به نکته موجود در این کلام توجه کنیم و آن اینکه رابطه بین جنگ یا یک دشمن بیرونی با انسجام اجتماعی رابطهای است مستقیم و بسیار قوی. البته این رابطه بسط یافته همان چیزی است که «کوزر» در بحث گروهها مطرح میکند و دیگر جامعهشناسان نیز تأیید میکنند، اینکه «دشمن مشترک باعث بالا رفتن پیوند درون گروهی میگردد». (1)
مروری بر اوضاع ایران در هنگام آغاز جنگ:
به سالهای اولیه انقلاب برگردیم و روند شکلگیری و اوجگیری جنگ ایران و عراق را بررسی کنیم میبینیم که پیش از شروع جنگ احساس تعلق خاطر مردم به یکدیگر که ناشی از فعالیتی مشترک و بزرگ (یعنی همان انقلاب) بود، احساس رضایت خاطری عمیق ناشی از شکستن بتی به بزرگی سلطنت و به عمر 2500 سال، هدف مشترک تثبیت نظام جمهوری اسلامی و از آنها مهمتر رهبری مدبرانه و کاریزماتیک حضرت امام (ره) عوامل مهمی بودند که به اضافه یکسری عوامل دست چندم دیگر جامعه ایران را به انسجامی بینظیر رسانده بودند.
در همان سالها بود که حرکات خزنده و پراکنده منافقین سایههای یک دشمن مشترک جدید را آشکار میکرد. بالطبع یکسری فعالیتها نیز در راستای مقابله با این مخاطرات صورت میگرفت که نتیجه مستقیم آنها باز هم افزایش وحدت و انسجام میان مردم بود، به عنوان مثال گشتهای شبانه آنقدر پیوند همسایهها را بالا برده بود که "محله" یکی از واحدهای بارز اجتماعی آن روز ایران به شمار میآید.
وقتی از منظر فوق به جامعه آن سالها نگریسته میشود باید به تصمیم حمله عراق به ایران به دید سخره نگاه کرد. ولی فراموش نکنیم که این نگاه از درون و یک طرفه بود. اگر به دنبال فهرست خصوصیات ایران پایان دهه پنجاه چند مؤلفه دیگر را هم اضافه کنیم، شاید مدل ما کامل تر شود. باید بدانیم طراحان و محرکان حمله عراق به ایران بیشک واقعیتهای امیدوار کنندهای از جامعه آن روز ایران برای خود یافته بودند (و همانطور که آشکار است تقریبا آنها هیچ وقت بدون مطالعه قبلی دست به کاری به این بزرگی نمیزنند). از جمله شاید بتوان مهم ترین آنها را اینگونه فهرست کرد:
ـ عدم تصفیه و پاکسازی کامل ارتش ایران
ـ رئیسجمهوری بنیصدر بر کشور و اختلافات آشکار او با سایر مسوولان درجه یک نظام
ـ نداشتن سازماندهی کامل نیروهای انتظامی، ژاندارمریها و مرزبانیها
ـ نبودن هیچگونه حامی قدرتمند خارجی برای جمهوری اسلامی
ـ چندگانگی هنجاری ناشی از قطعی بودن ارزشهای قبل و بعد از انقلاب که شاید حتی از دور یک "آنومی" به نظر میرسید.
با لحاظ این شرایط بود که طراحی جنگ علیه ایران انجام شد. این هجوم به سبک جنگهای ضربتی و غافلگیر کننده طراحی شد و با این تصور که چند روزه به پایان خواهد رسید. (مثل جنگ اعراب با اسرائیل که شش روزه خاتمه یافت) در این مدل جنگها تا حریف مدافع بخواهد حتی نیروهای بالفعل خود را در موضع مورد تهاجم، آرایش و استقرار دهد کار از کار گذشته است.
«هنری کیسینجر» در تاریخ 7/6/59 پیشبینی کرده بود عراق در یک جنگ ده روزه میتواند بر جمهوری اسلامی پیروز شود. (2) همان روز بختیار که شناخت بیشتری از بقیه مردم ایران داشت «سقوط نظام جمهوری اسلامی را ظرف چند ماه محقق دانست» و صدام در روز اول جنگ گفته بود که «هفت روز دیگر به تهران خواهیم رسید».
اما چرا معادلات به هم ریخت؟ و این طراحی غلط از آب در آمد؟ و جنگ چند روزه هشت سال به طول انجامید؟ پاسخ در انسجام اجتماعی مردم ایران خلاصه میشود که ما آن را به عنوان علت دوم که در میان مدت و بلند مدت مانع از تحقق برنامههای دشمن شد بررسی میکنیم؛ ولی پیش از آن لازم است علت اول را که تا زمان بالفعل شدن یکپارچگی مردم ایران مؤثر واقع شد، مد نظر قرار دهیم.
1ـ مقاومتهای محلی و نیروی هوایی:
در خوششبینانهترین شرایط حداقل چند روز زمان لازم است تا ارتش و مردم یک کشور به صحنه رویارویی غافلگیرانه با دشمن متجاوز بیایند. دفاع از ایران و تلاش برای نگهداشتن موازنه قدرت تا آن زمان بوسیله مقاومت بالای نیروهای محلی و خدمات فراموش نشدنی نیروی هوایی ارتش انجام شد.
1ـ1ـ مقاومتهای محلی:
مرزنشینان غیور ایران که هنوز شور انقلاب را در سر داشتند و به علت تجربه سالها ناامنی در مرزها عموما مسلح نیز بودند، به شکلی کاملا جدی و مؤثر با همه توان به مقاومت برخاستند. نیروی زمینی ارتش عراق که از پیش آماده شده بود برای اینکه از شهرهای بیدفاع یکی پس از دیگری به سمت مرکز کشور پیشروی کند در اولین گام ورود به کشور با مقاومتی غیرقابل تصور روبرو گردید که دو نتیجه دربرداشت: اولا شور نظامی و انرژی بالفعل ناشی از سبک پنداشتن کارزار پیش رو را تا حدود زیادی کاهش داد. ثانیا باعت شد از همان ابتدای امر به علت عقب افتادن ارتش از برنامه زمانی از پیش تعیین شده در کنار ورود عنصر ترس و احتیاط در پیشرویهای بعدی، حرکت هجومی ارتش عراق در خاک ایران بسیار کندتر شود.
2ـ1ـ نیروی هوایی:
تیزپروازان ارتش جمهوری اسلامی که پیش از انقلاب یعنی در 19 بهمن 57 با امام خویش بیعت کرده بودند باز هم اولین نیروهای نظامی بودند که عملا وارد جنگ شدند. در همان چند روز این نیرو طی دو مرحله مأموریت خود را به انجام رساند. مرحله اول با مانورهای پیاپی بر آسمان عراق و همچنین پخش اعلامیههای امام (ره) خطاب به مردم و ارتش عراق اجرا شد. اثر روانی این عملیاتها بسیار بالا بود؛ زیرا اولا خود این هجوم گسترده که بنا به نقل منبع رسمی عراق «با 101 فروند هواپیما» (3) صورت گرفت تأثیرگذار و ترسآور بود ـ اگر مردم عراق تصور میکردند این تعداد هواپیما به قصد بمباران بیایند، چه خواهد شد؟ تصور کنیم چه وحشت عمومی آنها را فرا میگرفت ـ و ثانیا اثر پیامهای امام به مردم و ارتش عراق که در بخش بعد به شکلی مبسوط بررسی خواهد شد انکار ناشدنی است.
مرحله دوم بمباران مواضع نظامی و صنعتی و تأسیسات زیربنایی عراق بود. زمانی که بر ایران حجت تمام شد که وارد جنگی تمام عیار شده است در همان هفته اول خلبانان غیور ارتش اسلام با عملیات و پروازهای تهاجمی خود از یک طرف باعث شدند عراق مجبور شود بخشی از توان خود را از حمله کاسته متمرکز در دفاع نماید و از طرف دیگر از نظر سیاسی و اعتبار بینالمللی ضرباتی را به عراق وارد کردند. به عنوان مثال عراق به علت تسلط ایران بر خلیج فارس رسما در تاریخ 4/7/59 صادرات نفت خود از طریق این دریا را قطع کرد و تنها به خط لوله انتقال نفت از طریق ترکیه اتکا نمود ولی در روز 6/7/59 یعنی دو روز بعد، پس از اینکه وزیر امور خارجه عراق گفت: «نگرانیم حملات هوایی ایران به تأسیسات نفتی در توانایی عراق در جنگیدن وقفه ایجاد کند» آن خط لوله هم مورد اصابت قرار گرفت و از وجهه بینالمللی عراق بسیار کاست به طوری که رادیو لندن گفت: «اگر شش روز پیش صدام فکر میکرد فرصت مناسبی برای تحقیر ایران پیدا کرده امروز باید در این فکر تجدید نظر کند» و کار به جایی رسید که در هفتمین روز جنگ صدام خواستار آتشبس فوری شد.
همین چند روز فرصت کفایت میکرد تا مردم ایران که هنوز مدت زیادی نبود از صحنه پیکار خارج نشده بودند وارد عرصه مبارزهای دیگر شوند.
2ـ انسجام اجتماعی:
تصمیم به شروع جنگ برای رهبران یک جامعه بسیار دشوار است؛ چه زمانی که خود متجاوز باشند و چه زمانی که به خاطر مواضع هیأت حاکمه مورد تجاوز قرار گیرند. تصور ورود به یک جنگ تمام عیار و تن دادن به تبعات آن در دنیای امروز بسیار دور از ذهن است. به قول «گاستن بوتول» مشهورترین جامعهشناس جنگ آیا «چه میشود برای رهبران و رهبری شوندگان مسلم میگردد که توسل به کشتار دسته جمعی مانند حجتی بی چون و چرا ناپذیر غیر قابل اجتناب مینماید» (4).
هر چه هست واقعا باید حجت تمام شود همان چیزی که از ابتدا تا روز آخر جنگ هم سیره امام (ره) بر آن بود. اما وقتی واقعا بنابر جنگ شود مسأله متقاعد کردن مردم و وحدت آنها حول هدفی به این بحث برانگیزی مسأله بسیار مهمی است. در این بخش میپردازیم به اینکه مردم ایران چگونه برای جنگی غافلگیرانه، منسجم شدند و از همه چیز خویش گذشتند این بخش را با دو سر فصل بررسی میکنیم: تأثیر فضای تبلیغاتی آنها سالها و دیگر تأثیر امام بر انسجام مردمی.
1ـ2ـ تأثیر فضای تبلیغاتی بر انسجام اجتماعی:
حمله عراق به ایران به غیر از آنکه ناجوانمردانه تلقی میشد با توجه به اخبار منتشره در آن روزها سایه آمریکا بر سر صدام را آشکار میساخت.
امیدواری کارتر به منجر شدن جنگ به آزادی گروگانها در یکم مهرماه 59 و اعلام گنجاندن موضوع احتیاجات نظامی ایران در مذاکره برای آزادی آنها در پنجم مهر ماه و همچنین موضع ریگان نامزد ریاست جمهوری آن کشور در همان روز که جنگ ایران و عراق را از نتایج سیاست دولت کارتر ارزیابی کرد از جمله شاخصهای اخبار آن روزها بود که رد پای آمریکا را آشکار میکرد.
آریانا فرمانده ارتش شاهنشاهی نیز در چهارم مهر ماه 59 با انتشار پیامی خود را فرمانده ارتش آزادیبخش ایران ناامید و از سربازان خواست رژیم ایران را سرنگون کنند. این اخبار یکی پس از دیگری بر خشم ایران انقلابی میافزود. مردم در پس این جنگ دشمنان شکست خورده دیروز را میدیدند؛ بنابراین دفاع از کشور در این شرایط یک ارزش شد و بالطبع پس از یک مدت کوتاهی هنجار و همچنین «از آنجا که اگر دشمنی بنیان مذهبی داشته باشد موجب انسجام و استحکام مضاعف میگردد. (5) باز هم وحدت درونی نظام در این رویارویی بیشتر شد. آن روزها جبهه رفتن هنجاری شد فوق همه هنجارها و ارزش که به سایر ارزشهای جامعه پهلو میزد. امام نیز از این روند حمایت میکردند. به عنوان مثال وقتی جوانی موضوع مخالفت والدینش با رفتن به جبهه را استفتاء کرد، امام جبهه را در صورت نیاز نیرو، ارجح دانستند. امام (ره) کشتهها را شهید نامیدند و شهید را پیروز مطلق؛ بنابراین طولی نکشید که جنگ، آنقدر در نظر مردم تقدیس گردید که شعار جنگ جنگ تا پیروزی به شعار «جنگ جنگ تا رفع فتنه در زمین» تبدیل شد.
با این مرور اجمالی متوجه میشویم که فضای جنگ در مدت کوتاهی باعث شد که انسجام احتمالی فوقالعادهای بر کشور حاکم شود. اما از این پس دیگر انسجام اجتماعی و وحدت و یکپارچگی مردم است که علت بقیه جنگ محسوب میگردد. زیرا ایران در اثر تحریمهای بخصوص تسلیحاتی و نظامی عمده توانش به نیروهای مردمی حاضر در جنگ بود نه امکانات فوقالعاده نظامی مانند عراق.
بنیصدر که این موضوع را درک نکرده بود پس از آنکه در سه عملیات طراحی شده به سبک ارتشهای منظم دنیا سه شکست سنگین و متوالی را پذیرفت به سرعت از این دفاع ناامید گرددی و پس از چندی از فعالیت نظامی به فعالیت سیاسی روی آورد. در خوش بینانهترین تحلیل او که مخالفت غرب با امام و افکار ایران انقلابی را علت موجبه جنگ میدانست، در صدد برآمد با کودتا علیه امام و به دست گرفتن کنترل ایران با زد و بند سیاسی جنگ را تمام کند.
دنیای غرب نیز روز به روز با فرماندهی بنیصدر بر کل قوای نظامی ایران، به پایان خوش امیدوارتر میگردید ولی با توجه به رأی بالای بنیصدر در انتخاب شدنش تصور نمیکرد روزی از این مقام بر کنار شود. تعلل امام در عزل بنیصدر از دیگر نقاط درخشان رهبری آن بزرگوار است؛ با اینکه هر روز از سوی مسؤولان درجه یک نظام گزارشهای کار بنیصدر و گلایهها به امام ارایه میشد، ولی امام اقدامی نمیکردند مگر نصیحتهای معمولی. کار به جایی رسید که حتی اسوه صبر ایران یعنی شهید بهشتی موضوع را در نامهای با عنوان «النصیحة لائمه المسلمین» به عرض امام رساندند. امام صبر کردند تا بنیصدر خودش با دستان خودش شرایط را آماده نماید، همه پلهای پشت سرش را خراب کند، حوادثی مثل چهاردهم اسفند را بوجود آورد و بعد او را عزل کردند تا در توده مردم کوچکترین شبهه ای در این رابطه بوجود نیاید. امام آن روز میدانستند که ارزش وحدت و یکپارچگی مردم آنقدر زیاد است که تعجیل در این کار ممکن است به اختلافات داخلی انجامد و به قیمت تغییر سرنوشت جنگ تمام شود. امام به درستی دریافته بودند که کوچکترین اختلاف دامنگیر جنگ نیز خواهد شد؛ بنابراین روز به روز بر حفظ و افزایش وحدت مردم و انسجام اجتماعی تأکید میکردند. بنابراین میان دو مفهوم انسجام اجتماعی و جنگ در ایران یک رابطه دو طرفه با یک دور بوجود آمد و هر روز یکی دیگری را تقویت میکرد.
انسجام اجتماعی جنگ
همین رابطه بود که باعث شد مردم ایران بدون اینکه زوری را بالای سرخود احساس کنند، هشت سال پا به پای امام خویش جنگ را ادامه دادند و کار را به جایی راساندند که در زمان پذیرش قطعنامه مسأله ختم جنگ و قبولاندن آن برای مردم از مشکلات بود و طبق این نظر اختلافات سالهای بعد هم ناشی از اتمام جنگ بود.
2ـ2ـ تأثیر رهبری امام (ره) بر انسجام اجتماعی:
از آنجا که نقش امام در هدایت و کنترل وحدت عمومی کشور در دوران جنگ بسی بیشتر و عمیقتر از اندک اشارههای بخشی قبل است و به این علت که این نقش از نظر ایجاد انسجام میان مردم و ارتش ایران، جلوگیری از بوجود آمدن فضای رعب و وحشت و همچنین دستکاری از ارتش و نظام اجتماعی عراق بسیار پیچیده میباشد مواضع، دستورات و بیانات امام در این موضوع را با نقل عین مضامین کلام ایشان و با تکیه بر مخاطبین آن بزرگوار در 5 سطح بررسی میکنیم:
1ـ2ـ2ـ امام و رسانهها:
از همان اولین ساعات جنگ امام به این موضوع توجه کردند که اگر بنا باشد مردم ایران منسجم شوند و به یک منبع قدرت اطمینان کرده و فرمانبرداری نمایند، در درجه اول باید تعلق خاطری عمیق نسبت به آن داشته باشند؛ به همین علت در اولین فرمانی که در روز 1/7/59 با سر تیتر ابلاغ میگردد، همه راههای مخاطرهآمیز برای وحدت جامعه و ایجاد فضای تشویش و اضطراب را دستور میدهند که مسدود شود.
ـ رادیو و تلویزیون موظفند اخباری را نقل کنند که صد در صد صحت آن ثابت میباشد و برای عدم اضطراب و تشویش اذهان اخبار را از منابع غیر موثق نقل ننمایند. (6)
ـ روزنامهها در وضع فعلی موظفند از نشر مقالات و اخباری که قوای مسلح را تضعیف میکند جدا خودداری کنند. امروز تضعیف قوا عقلا و شرعا حرام و کمک به ضد انقلاب است. (7)
تحریم تضعیف قوا به عنوان یک حکم از جانب مقام مرجعیت ایشان، دادن پشتوانه مذهبی به لزوم آرام نگه داشتن فضای عمومی جامعه میباشد، امام با استفاده از همه توان (رهبری + مرجعیت) و با توجه ارزش بالای مذهب در آن سالها میان مردم ایران زمینههای اجرای این دستور را عملیتر میگردانند.
2ـ2ـ2ـ امام و مردم ایران:
ایشان مردم ایران را در دو مرحله برای جنگ آماده کردند:
الف) در مرحله اول حضرت امام در بیاناتی که به مناسبت آغاز سال تحصیلی روز 31 شهریور 59 ایراد فرمودند اقدام به عادی سازی فضا کردند؛ زیرا اولا هنوز مشخص نبود که قرار است ما به عنوان طرف دوم عملا وارد این جنگ شویم و همانطور که قبلا اشاره شد اصل ورود به جنگ خود تصمیمی بسیار دشوار است. ثانیا اینکه اگر قرار میشد که عملا درگیر جنگ شویم مردم باید احساس امنیت میکردند، نباید وحشتی از دشمن به خود راه میدادند و با اعتماد به نفس وارد میدان میشدند. در همین راستا بود که امام اول اقدام به عادی سازی جنگ کردند و اینکه اصلا اتفاقی نیفتاده است:
ـ «شما خیال نکنید این یک چیزی است ... من هر دو جنگ [جهانی] یادم هست یک مقدارش هم نصیب ایران شده»(8)
ـ «یک دزدی آمده و سنگی انداخته و فرار کرده»(9)
ـ «گمان نکنید ملت ایران که ارتش نمیتواند جلوی اینها را بگیرد»(10)
این جمله آخر اما در عین حال که به مردم اطمینان دفاع از کشور را میدهد به صورت غیر مستقیم برای ارتش هم احساس تکلیف ایجاد میکند. بعد هم با شرح «دیوانگی» صدام و جنایات او علیه اسلام و علمای شیعی و همچنین حمایت آمریکا از احساسات مذهبی و ضد استکباری را بیشتر تحریک مینمایند.
ب) مرحله دوم: در تاریخ 1/7/59 حضرت امام (ره) پیامی 7 بندی ابلاغ کردند که چند بند آن در بخش رسانه آمد. در این مرحله که با صدور این پیام آغاز میشود ایشان خطاب به ملت ایران هر نوع شایعه سازی را ممنوع کرده و ضمن تأکید بر وحدت همگان دست برداشتن از مخالفتها را بر همه تکلیف شرعی کردند. (باز هم دادن پشتوانه مذهبی به دستورات)
ـ اکیدا همه قشرهای ملت موظف شرعی هستند دست از مخالفتهای جزئی بردارند. (11)
ـ مردم ایران موظف هستند شایعه سازان را به دادگاههای انقلاب معرفی و با نیروهای انتظامی همکاری نمایند.(12)
نتیجه دستورات این است که مردم با دادگاههای انقلاب و نیروهای انتظامی احساس «ما» یعنی یکی بودن میکنند
و همچنین احساس میکنند آن کسی که شایعه ساز میکند از مردم نیست یا به عبارت دیگر خودی نمیباشد. بعد از این فرامین هم امام تقویت روحیه مردم را قطع نکردند و در روز 3/7/59 پس از مانور هوایی ارتش در تهران پیامی صادر کردند و در آن فرمودند:
اظهار نگرانی کردند... مسئلهای نبوده ... ما قدرتمند هستیم یک مانور هوایی بوده است برای امتحان در صورتی که از قراری که اطلاع دادند الان بغداد مشغول به تفنگ اندازی و انفجارات است. (13)
در همین زمان رادیو صدای بغداد برای اندک مخاطبان خود پیام میداد که «به قیام ارتش بپیوندند (1/7/59) برای نجات ایران به ارتش کمک کنید (2/7/59)، پاسداران و کمیته ها و آخوندها را شناسایی کنید تا در دادگاه خلقی محاکمه (2و3/7/59) ، و بعد هم شایعه فوت امام را پخش میکند (4/7/59)». (14)
ایشان نیز که از کوچکترین نکات در آن روزها نمی گذشتند در 5/7/59 طی یک سخنرانی فرمودند.
شنیدم امروز شایعه مرگ فلانی شده ... شما باید دعا کنید خدا بمیرد. خدا هست من کی هستم... ملت ما خدا دارد... آرزوی شهادت میکند دیگر خوف ندارد پس پیروز است ان شاء الله (15)
بدنیوسیله نه تنها نقشه آنها را نقش بر آب میکند بلکه از آن هم استفاده کرده و اتکای مردم را از خودشان فراتر میبرند و به خدا که قدرتی لایزال است مردم را اطمینان میدهند و به پیروزی نهایی.
3-2-2- امام و ارتش ایران:
حضرت امام ارتش را در سه مرحله برای جنگ مهیا کردند:
الف) مرحله اول: از آنجا که اساسا با ارتش مشغول به جنگ فقط بر اساس قواعد نظامی و به شکل دستوری و سلسله مراتبی باید سخن گفت، در مرحله اول امام در ضمن پیام های خود خطاب به ملت به شکل غیر مستقیم ارتش را آگاهی دادند و آنها را نسبت به تکلیفی که بر دوش دارند متذکر شدند که شاهد مثال آن در بخش قبل آمد.
ب) مرحله دوم: در ابتدای امر لازم بود که چون امکان داشت هنوز شبهه شاهنشاهی بودن افرادی از ارتش در اذهان وجود داشته باشد سلسله مراتب موجود تثبیت شود و اینکه خارج از آن کسی لغو دستور یا خود سری نکند و این لازمه انجام کار نظامی است. امام که بر همه امور اشراف کامل داشتند این موضوع را هم آگاهانه درک کردند و در دستورات همان ابلاغیه 7 مادهای سلسله مراتب را به شکل زیر مشروعیت بخشید.
- باید اطلاعات از شورای فرماندهی بدون کوچکترین تخلف انجام گیرد و متخلفین با سرعت و قاطعیت تعیین و مجازات شوند.(16)
باید اشخاص و مقامات غیر مسؤول از دخالت در امر فرماندهی خودداری کنند و فرماندهی کل قوا به نمایندگی از این جانب و شورای فرماندهی مسوول امور جنگی هستند. (17)
میدانیم زمانی که نیروها درگیر جنگ هستند همه چیز نامنظم میشود مثلا تشکیل دادگاههای صحرایی خارج از چهارچوب اداری برای کور کردن چشم فتنه در اولین نقطه بروز آن. در آن روزها ترس این بود که با استفاده از فضای موجود، یکسری افراد تصفیه حساب باقی مانده از انقلاب را انجام دهند یا نادانسته در اثر شور انقلاب و جنگ شخصی با اتکای به نظر شخصی، دست به اقدامی خلاف مصالح بزنند. حضرت امام برای اینکه امکان هر گونه سوء استفاده از شرایط را از بین ببرند طی فرمانی حکیمانه فرمودند:
در شرایط فعلی اقدام دادگاه های ارتش در اموری که شورای فرماندهی صلاح نمی داند بدون اطلاع اینجانب ممنوع اعلام میگردد.(18) و در پایان برای برخورد قاطع با فضای ارعاب و وحشت نیروهای انتظامی را به شکلی قانونمند مکلف مینمایند که:
- نیروهای انتظامی موظف هستند کسانی را که دست به شایعه سازی میزنند از هر قشر و گروهی که باشند فورا دستگیر و به دادگاه های انقلاب تسلیم و دادگاه های مذکور آنان را در حد ضد انقلابیون مجازات نمایند (19)
ب) مرحله سوم: همه جانبه نگری امام باعث شد که نگذارند ارتشی که برای جنگی با این پیش زمینهها اعزام میشود بدون توشه اعتقادی و اخلاقی رهسپار شوند. مسلما ارتشی که احساس یاری خداوند را در وجود داشته باشد بسیار مطمئن تر و منسجم تر میجنگد. با تقدیس دوباه شهادت، این احساس را تقویت کردند که اگر حتی کسی کشته شود هم تازه به جاودانگی رسیده. تصور کنیم ارتشی که هر کشته آن روحیه همرزمانش را تضعیف میکند و در مقابل، ارتشی که امام ساخته بود و هر کشته آن انتخاب شده ای از جانب خدا تلقی میگشت و علتی برای همبستگی بیشتر همرزمانش اصلا این دو مدل قابل مقایسه نیستند.
ایشان دربیانات 5/7/59 خود درخطاب به ارتش این بار در مقام یک مرشد مذهبی و اخلاقی به یک فرمانده نظامی به نقل واقعه تاریخی پیروزی سپاه 60 نفری اسلام به فرماندهی خالد بن ولید بر ارتش 60 هزار نفری کفر پرداختند و اینکه خداوند بی حد وحصر یاری میکند و بعد اشاره کردند به تقابل با ارتش شاه و کمکی که از عیب به ما میرسید که باعث شد در مقابل همه دنیا ایستادیم و اینکه این جنگ دیگر چیزی نیست و نباید ارتش ما را با دیگر ارتش ها مقایسه کرد. آنها برای چه میجنگد و قوای مسلح مابرای چه؟ گفتند کدام عاقل برای صدام جان خویش را میدهد، ولی ارتش ما جان میدهد برای رفتن در جوار رحمت الهی و در پایان هم فرمودند اگر بکشید به بهشت میروید (20)
4-2-2- امام و ملت عراق:
امام ملت عراق را به دو شکل مورد خطاب قرار دادند:
الف) شکل اول: امام میدانستند که باید به طرف مقابل جنگ در اولین مرحله قدرت نمایی کرد چه در عمل و چه در کلام. بخش عملی آن که قبلا ذکر شد توسط نیروی هوایی به اجرا در آمد. ایشان به عنوان رهبری کشور طرف جنگ برای نشان دادن اقتدار ایران به ملت عراق و ایجاد ترس در آنها از دشمنشان در پایانیترین بخش بیانات 31/6/59 (یعنی هنوز بر مبنای غیر قطعی بودند جنگ بودند) فرمودند:
«اگر چنانچه خدای نخواسته دامنه پیدا کرد این کارهای صدام و ارباب های او، تکلیف ملت ایران را تعیین خواهم کرد و امیدوارم به آنجا نرسد و اگر برسد دیگر بغدادی باقی نخواهد ماند».(21)
در این بیان ضمن توجه به ایجاد ترس در حریف، جنگ را از ناحیه صدام و ارباب هایش به تصویر میکشند که این از یک طرف جدا کردن حساب مردم از جنگ است و از طرف دیگر تذکر این نکته که صدام آنها را درگیر جنگی کرده که هیچ ارتباطی یا نفعی برای آنها ندارد.
ب) شکل دوم: پس از بیان مواضع فوق از موضع قدرت حضرت امام با لحنی نرم و توام با رافت ضمن بیان بی ارتباطی جنگ با مردم عراق صدام را قربانی کننده کشور و مردمش به پای صهیونیزم معرفی میکنند. دشمنی دیرینه اسلام با صهیونیزم، شیعی بودن اکثریت مردم عراق و جایگاه مرجعیت امام، عواملی هستند که قدرت نفوذ این بیانات را افزایش میدهد:
- «رگز این جنگ به ملت عراق که برادر ما هستند مربوط نیست».
- «ما میدانید که صدام و رفقای کافر او تابع میشل عفلق ملحد و نوکر چشم بسته صهیونیسم و امپریالیسم هستند. شما میدانید که جنگ بین اسلام و کفر است».(23)
- «کلیف شرعی شماست که به ضدیت و کارشکنی برآیید».
ـ «از دادن مالیات و پول آب و برق خودداری کنید».
ـ «مثل ما انقلاب کنید».
اگر تصور کنیم جامعهای را که پیام یک مرجع مذهبی را که هم اکنون به عنوان دشمن حکومتشان محسوب میشود (حاوی مضامین فوق که حکومت کشورشان را نامشروع معرفی میکند) در سطحی وسیع آنهم بوسیله هواپیما (داخل شدن عامل ترس) دریافت میکند به میزان اضطراب و تشویش اذهان مردم آن جامعه پی خواهیم برد.
5-2-2- امام و ارتش عراق:
سخن گفتن با ارتش دشمن از سخن گفتن با مردم آن سخت تر است و زیرکی خاصی میخواهد؛ زیرا به راحتی میتوان حساب مردم را از حکومت جدا کرد ولی ارتش که بازوی نظامی حاکمیت محسوب میشود را چگونه میتوان مبرای از جنگ کرد؟ کلام باید طوری باشد که علاوه بر ایجاد ترس و وحشت در نیروهای نظامی مقابل نه تنها آنها را به تلاش بیشتر در راه اهدافشان تحریکی نکند، بلکه نسبت به دستوراتی که میگیرد و آرمان هایی که دنبال میکند بی اعتقادش نماید و حضرت امام این کار رانیز کردند. ایشان با درایت خاصی همه عراقی های عضو ارتش صدام را از او تبرئه کردند با بیان اینکه گویا یکسری را صدام از اسرائیل آورده (در این شرایط یک عراقی عضو ارتش میتواند با خودش فکر کند که همپا و دوشادوش اسرائیلیها به جنگ برادران دینی خود رفته) و بعد هم ضمن اعلام دوباره قدرت ایران باب توبه را باز و آغوش ایرانیان را برای آمدن آنها گشوده تصویر کردند.
- «آنهایی که از اسرائیل آوردهاند من اطلاعی ندارم و با آنها کاری نداریم» (27)
- «برداران ایرانی شما اکنون در حال آماده باش هستند ... لازم باشد مخالفین اسلام را سرکوب میکنند» (28)
- «اینجا میگویند که وقتی خون خودمان را دادیم خدا در بهشت مقامات علّیه از اینجا بهتر میدهد، شما برای چه؟» (29)
- «تا وقت باقی است توبه کنید ... برگردید... به لشکر اسلامی... برای دنیا وآخرتتان این صلاحتان است... اگر میتوایند بکشید اینها را... اگر نه اعراض کنید... کشور ایران خانه خود شماست ما در اینجا از شما هم پذیرایی میکنیم» (30)
این بیانات حکیمانه بود که باعث میشد در خبرهای فراوان بشنویم و بخوانیم که گروه های متحد از ارتش عراق خود را تسلیم سپاه اسلام میکنند. آری تسلیم شدن افسران ارتش عراق به بسیجیان کم سن و سال ایرانی اسطوره نبود و ناشی از ضعف قوای آن ها هم نبود که امروزه این واقعیات را به مسخره میگیرند، علت همین سستی عقیده و قرار گرفتن بر سر دو گانگی ارزشی دنیا و آخرت بود.
جمعبندی بحث تاثیر حضرت امام بر انسجام اجتماعی:
به راستی اگر درایت این رهبری پیامبرگونه، آن روزها همراه انقلاب ما نبود آنگونه مقاومتی نیز هیچگاه شکل نمی گرفت. آنقدر این بیانات مؤثر واقع شد که آن روزها همه قشرهای اجتماعی مردم ایران حول محور جنگ منسجم شدند.
به عنوان شاخصهای حمایت از امام و وحدت ملی حول محور جنگ میتوان به چند پیام حمایت از امام در همان هفته اول جنگ اشاره کرد:
تلگرام حمایت علمای تبریز؛ تبریز آن سال ها به عنوان پایگاه قویترین مخالف مذهبی نظام (آیتالله شریعتمداری) تلقی میشد. با تلگرام حمایت مشایخ اهل سنت که مبین اعتقاد همه افراد جامعه بود نه فقط مقلدان امام و همین طور تلگرام پیشتیبانی آیتالله مرعشی نجفی به عنوان مرجعی بزرگ که تاییدی بود بر مواضع مذهبی و فتاوای مقام ولایت از انسجام در جبههها و ایثارگریهای رزمندگان نسبت به هم آن قدر شنیده ایم که بیانش تکرار مکررات است؛ اما برای تبرک این کلام در آخرین بخش چند نمونه جالب را ذکر مینماییم:
«رزمندهای بسیجی برای آمدن خارج از نوبت به جبهه مبلغی پول (البته به عنوان کمک به جبهه به میزان 50 هزار ریال) پرداخت میکند در حالی که فرمانده اسیر عراقی عنوان میکرد برای اینکه ما را به فاو نبرند گوسفند نذر میکردیم». (31)
«در عملیاتی وقتی قرار میشود برای باز کردن معبری در عرض میدان امتدادی نیرو پشت سر هم بخوابند و بقیه با تجهیزات از روی بدن آنها عبور کنند رزمندهها لباس اضافه میپوشیدند که چاق تر نمایان شوند و پا بلندی میکنند تا قد بلندتر». (32)
نتیجه مستقیم پیوند زدن مذهب با جنگ حضور هزاران طلبه در میدان جنگ بود که یکی از روحیهبخشترین عوامل در جبهه محسوب میشود. کارشناسان نظامی معتقدند که «سه چهارم قوای واحدهای عملیاتی را روحیه تشکیل میداده و این روحیه بالا در اثر تبلیغ و ارشاد روحانیون است. از آغاز جنگ تاکنون (سال 66 لحظه نوشتن گزارش) بیش از 72 هزار روحانی از سراسر ایران به جبههها اعزام شدهاند». (33)
آری اینگونه بود جنگی که با خیال 7 روز شروع شد و با واقعیت 8 سال به پایان رسید؛ به پایانی که به فرموده امام: «امروز خدا اینگونه خواسته و دیروز آنگونه خواسته بود».(34)
چگونگی رضایت دادن رزمندگان اسلام و مردم به پذیرش قطعنامه، نگاه کاملا مثبت به 8 سال جنگ و بی ثمر ندانستن آن در سال 67 تحت رهبری های پیامبر گونه امام (ره) خود بحث مفصلی است که مجالی فراخ و مجزا میطلبد.
پاروقیها:
1ـ فرامرز رفیعپور، توسعه و تضاد، صفحه 145
2ـ کلیه اخبار و اطلاعاتی که از این پس بدون ذکر مأخذ میآید برگرفته از کتابچه «گزارشی کوتاه» تهیه شده در مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه میباشد که برای زیاد نشدن ارجاعات از ذکر آنها خودداری میشود. البته اخبار و اطلاعاتی که از جای دیگر گرفته شده باشد در پاروقیها میآید.
3ـ نگاهی به هشت سال جنگ تبلیغاتی کار گروه علوم انسانی دفتر مرکزی جهاد دانشگاهی، ص 33
4ـ گاستن بوتول، تتبعی در ستیزه شناسی، ص 59
5ـ فرامرز رفیعپور، توسعه وتضاد، ص 139
6و7 ـ صحیفه نور جلد 13 ص 94
8و9ـ صحیفه نور جلد 13 ص 91
10ـ صحیفه نور جلد 13 ص 90
11و12 ـ صحیفه نور جلد 13 ص 94
13ـ صحیفه نور جلد 13 ص 96
14ـ نگاهی به هشت سال جنگ تبلیغاتی ص 26ـ31
15ـ صحیفه نور جلد 13 ص 102
16و17و18و19ـ صحیفه نور جلد 13 صفحه 94
20ـ صحیفه نور جلد 13 ص 100ـ101
21ـ صحیفه نور جلد 13 ص 93
22ـ صحیفه نور جلد 13 س 92
23و24و25 ـ صحیفه نور جلد 13 ص 95
26ـ صحیفه نور جلد 13 ص 104
27ـ صحیفه نور جلد 13 ص 102
28ـ صحیفه نور جلد 13 ص 95
29و30ـ صحیفه نور جلد 13 ص 103
31ـ تلاقی نهضت و بنیاد در دفاع مقدس ـ سید مهدی آقاپور ـ نشر جهاد دانشگاهی ص 128ـ129
32ـ از خاطرات شفاهی دوستان
33ـ ویژهنامه اطلاعات جنگ ضمیمه روزنامه اطلاعات 24 آبان 1366
34ـ صحیفه نور جلد 20 ص 239
محسن جلالی فراهانی
نظرات شما عزیزان: